یااباصالح التماس دعا



چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد *** نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد
به هرزه بی می و معشوق عمر می گذرد *** بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد
هر آب روی که انداختم ز دانش و دین *** نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد
چو شمع صبحدم شد ز مهر او روشن *** که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد
به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت *** بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد
صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل *** فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد
نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ *** طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد


امروز آقا بی تو جور دیگری بود

حتی نگاه یاسها،نیلوفری بود

خورشید مثل پنج شنبه پا نمی شد

انگار بین رختخوابش بستری بود

برشانه های شمع ها در اول صبح

تابوت یک پروانه ی خاکستری بود

وضعیت آب و هوا مثل همیشه

مثل هوای جمعه ی پشت سری بود

در چشمهایم التماس آخرینم

مارابه سمت"چشمهایت می بری"بود


شعرم شده سرشار شمیم حرم تو


با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو

با خاطره هایی که شده دار و ندارم


دارد همه ی کودکیم بوی غم تو

انگار که از کوچه ی ما می گذرد باز


سنج و کتل و پرچم و طبل و علم تو

این بوی خوش کندر و اسفند و گلاب است


از آه دم دسته ی لبریز دم تو

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد


سقای حرم سید و سالار نیامد

رد شد همه ی دسته از این کوچه و انگار


یک عمر شدم عاشق  و بیمار و گرفتار

بران، مویه کنان رد شد و، کارم


افتاد به دستان ابالفضلِ علمدار

غیر از من و هم دین من و ایل و تبارم


عالم همه محتاج نگاهش شده بسیار

دیوار حسینیه شده محتشم او


اصلاً شده انگار طنین در و دیوار:

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد


سقای حرم سید و سالار نیامد


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی شال و روسری گیپی شاپ نکات ريز خانه داري اسلام نیوز تست روانشناسی Meagan سوز دل Rachel bloblog پرشین ترک کابینت ممبران_کابینت سفید